به قلم دکتر پویان قمری
پاییز برای درخت، پایان نیست؛ لحظهی بازگشت انرژی به ریشه است. در ظاهر، برگ میافتد، اما در حقیقت، درخت سبک میشود تا زمستان را تاب آورد و در بهار دوباره زاده شود.
در قرآن آمده است: اللَّهُ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا «خدا زمین را پس از مرگش زنده میکند.»
این آیه فقط دربارهی خاک نیست؛ دربارهی ماست. هر انسانی در هر دورهای از عمر، زمین وجود خود را دوباره زنده میکند.
میگویند از پنجاه تا هفتاد و پنج سالگی، پاییز زندگی انسان است. اما این تنها در نگاه سطحی است؛ در حقیقت، این مرحله، زمان تبدیل انرژی از جسم به آگاهی است. در جوانی، ما با عضله خلق میکنیم؛ در میانسالی با ذهن؛ و در پاییز عمر، با شعور. اینجاست که انسان از زندگی کردن به درک زندگی میرسد.
در فلسفهی ایرانی گفتهاند: «خزانِ ظاهر، بهارِ باطن است.» یعنی آنچه در بیرون کمنور میشود، در درون میدرخشد.
در قرآن نیز آمده: وَنُفِخَ فِيهِ مِن رُّوحِي و از روح خود در او دمیدم.
در پاییز عمر، این روحِ درونی، جای جسمِ بیرونی را میگیرد.
در فلسفهی بودایی، این دوره را «مرحلهی روشندید» مینامند؛ جایی که ذهن از چرخهی خواستن رها میشود و به مشاهده میرسد.
در تورات آمده: «پیران، حکمت زمیناند، و موی سپید تاج افتخار ایشان است.»
و در حکمت فیثاغورث، عدد پنج، نشانهی تکامل انسان است؛ چون از چهار عنصر گذشته و به آگاهی رسیده است.
پاییز زندگی، زمانی است که انسان درمییابد خدا را نباید جست، بلکه باید حس کرد. او دیگر نمیخواهد دنیا را تسخیر کند؛ میخواهد در آن آرام بگیرد. او به قانون بازگشت پی میبرد: هر آنچه دادهای، بازمیگردد؛ هر عشقی که کاشتی، به تو خواهد رسید.
در این فصل، انسان تبدیل به نوری خاموش ولی پایدار میشود. دیگر شعله نمیکشد، اما گرم میماند. دیگر نمیدود، اما در حضور خود، زمین را آرام میکند.
در این سن، رسالت انسان تغییر میکند: از خواستن به بخشش، از ساختن به آفرینش درونی، از حرکت بیرونی به پرتو درونی.
همانگونه که درخت، برگهایش را میبخشد تا زمین بارور شود، انسان نیز در پاییز عمر، تجربیاتش را میبخشد تا دیگران شکوفا شوند. این بخشیدن، پایان نیست؛ آغاز جاودانگی است.
در قرآن آمده است: كُلُّ مَنْ عَلَيْهَيْهَا فَانٍ، وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ «هر چه بر زمین است فانی است، و فقط وجه پروردگارت باقی میماند.»
یعنی هر ظاهری میمیرد، اما جوهر آگاهی، که همان نور الهی است، جاودانه میماند.
پس پاییز عمر، نه فصل افول، بلکه لحظهی رسیدن به خویشتن است. در این مرحله، انسان اگر بخواهد، میتواند با خدا همفرکانس شود، چون همهی سروصداهای بیرونی خاموش میشوند و تنها صدای درون باقی میماند.
آنکه در پنجاهسالگی بیدار میشود، از بیستسالگی زندهتر است. زیرا دیگر نمیدود برای رسیدن، بلکه میایستد برای دیدن. و این، اوج حیات است.