مفهوم قدرت اغلب مملو از مفاهیم کنترل و برتری است و نیازمند کاوش عمیق تر است. فراتر از روایت مرسوم، قدرت دارای بعد نادیده گرفته شده ای است که ماهیت متفاوتی دارد و می تواند طرز تفکر ما را درباره خود و جامعه تغییر دهد. جهان اغلب به عنوان ماتریسی از خواسته ها و نیازها در نظر گرفته می شود که مفهوم قدرت را بر اساس تأیید خارجی، برتری اقتصادی و جایگاه اجتماعی ترویج می کند. با این حال، کلید قدرت واقعی، خودکفایی و رهایی از این مطالبات سطحی است.
ابتدا، بیایید تفکر خود را در مورد «نیازها» دوباره چارچوب بندی کنیم. نیازها عمدتاً نیازهای اساسی بقا مانند غذا، آب، سرپناه و ایمنی هستند. علاوه بر این عناصر، ماتریس جامعه ما چندین “نیاز” را ارائه می کند: ثروت مادی، موقعیت اجتماعی و اعتبار ثابت. این «نیازها» بهعنوان عوامل بیرونی عمل میکنند و پتانسیل ما را برای خودشکوفایی محدود میکنند و در صورت برآورده نشدن، احساس ناتوانی را در ما القا میکنند.
قدرت واقعی از خاکستر این نیازهای کاذب برمی خیزد. وقتی متوجه میشویم که ماهیت ما با این خواستههای زودگذر تعریف نشده است، این مفهوم حقیقی قدرت رشد میکند. حقیقت این است که ثروت، جایگاه اجتماعی و موارد نظیر آنها صرفا ابزار هستند، نه مقصد زندگی. آنها می توانند سفر ما را آسان تر کنند، اما نباید زندگی ما را تعریف کنند. با رهایی از وابستگی های بیرونی، وارد حوزه قدرت درونی می شویم. این قدرت ناشی از خودآگاهی، درک ارزش ذاتی ما و پرورش آرامش و رضایت درونی است. این در مورد درک این است که وجود ما یکپارچه است، نه محدود به انتظارات جامعه.
سفر به قدرت درونی به شجاعت، استقامت و آگاهی نیاز دارد. این سبک زندگی آگاهانه می تواند به ما کمک کند با درون خود ارتباط برقرار کنیم، خواسته های واقعی خود را شناسایی کنیم و پتانسیل هایمان را درک کنیم. در این حالت خودکفایی، میتوانیم ارتباط مؤثرتر و معتبرتری با جهان برقرار کنیم. با استفاده از ماهیت واقعی قدرت به عنوان قطب نما، می توانیم با اطمینان از ماتریس زندگی خود عبور کنیم و از نفوذ خود برای شکل دادن به جهانی استفاده کنیم که مطابق با ارزش های همدلی، فراگیری و عدالت باشد. این موضوع به معنی عقب نشینی از جهان نیست، بلکه تعامل روشن تر با آن است.
وقتی قدرت را دوباره تعریف می کنیم، به خود اجازه می دهیم تا به پتانسیل کامل خود برسیم. این بدان معنا نیست که ما هرگز با چالش یا شکست مواجه نخواهیم شد. این بدان معنی است که بدون از دست دادن احساس خود، بهتر می توانیم با آنها روبرو شویم. با این قدرت، ما نه تنها به افراد بهتری تبدیل می شویم، بلکه به ساختن جامعه ای قوی تر نیز کمک می کنیم. این تغییر قدرت ما را به سوی آینده ای سوق می دهد که در آن همه ارزش و پتانسیل ذاتی خود را تشخیص دهند. در این دنیا، قدرت به معنای تسلط بر دیگران نیست، بلکه قدرت دادن به خود است که به نوبه خود به دیگران قدرت میدهد. این ماهیت واقعی قدرت است، شرایطی که ما و اطرافیانمان را غنی می کند. بیایید به این قلمرو قدرت درونی قدم بگذاریم و دیگران را تشویق کنیم که همین کار را انجام دهند.
نویسنده: پویان قمری، اقتصاددان و نظریه پرداز اقتصادی