بلاک چین و فناوریهای وابسته هنوز راه زیادی تا کاربردهای عمومی و جامع دارند. دلیل اصلی این راه زیاد نیز بیش از چالشهای فنی و مالی به فرهنگ انسانی مرتبط میشود.افزایش نفوذ فناوری به زندگی روزمره مردم، درگیریهای بنیادی را برای زندگیهای آنها ایجاد میکند. درگیریهایی که بهخاطر وجود دو نیروی مشابه و درهم آمیخته ایجاد میشود. در وهله اول ما بهعنوان انسان میدانیم که وجودمان با تلاش برای بهبود بازدهی و بهرهوری درهم آمیخته است. چنین دیدگاهی در دنیای رمزارز، تلاش برای رسیدن به مدل عالی یا اجماع عالی یا حتی دموکراسی تعریف میشود. همین رویکرد، با نیروی دیگر بهنام تلاش انسان برای یافتن هدف و معنا تداخل دارد. نیروی دوم، عموما ارزش پیادهسازی فناوریهای جدید را کم میکند. فناوریهایی که روی کاغذ عالی به نظر میرسند، اما نیرویی که به دنبال هدف و معنا میگردد، مخالف آنها حرکت میکند.
آنهایی که از سالها پیش با بلاک چین کار کرده و با مفاهیم آن آشنا باشند، تأیید میکنند که بلاک چین یا زنجیره بلوکی را نمیتوان فناوری نامید. منظور از فناوری در اینجا همان مفاهیمی هستند که در بالا به آنها اشاره کردیم. درواقع بلاک چین بهتنهایی نمیتواند راهکاری برای همه مشکلات کنونی انسان باشد. حقیقتی که در مقابل تبلیغات و ایدهپردازیهای مقالههای طرفدار بلاک چین می بینیم. البته زنجیره بلوکی میتواند مفهومی باشد که ظرفیتهای لازم را برای تبدیل شدن به ابزاری قدرتمند دارد. تنها برای رسیدن به این ظرفیتها، باید ما بهعنوان جامعه از تغییرات و تأثیرات آن استقبال کنیم. درواقع جامعه باید ابتدا برای تغییر مورد نیاز بلاک چین آماده شود.
خصوصیات هستهای بلاک چین، فرصتی را برای ما فراهم می کند که حتی رفتارهای خود را مورد بازنگری و بررسی قرار دهیم. بازنگریهایی که منجر به بهبود تصمیمگیری و حتی رسیدن به درک نهایی از دلایل وجودی خواهند شد. خصوصیات هستهای بلاک چین، در همان تعریف اصلی یعنی گزارشی ظاهرا تغییرناپذیر از تاریخ یا حقیقت مشترک میان گروهی از افراد، دیده میشود.
بلاک چین در ذات خود انسانها را به شفافسازی مجبور و درعینحال کمبودهای آنها را گوشزد میکند. بهعلاوه، تمایل انسان برای فریب دادن دیگری با هدف به دست آوردن قدرت نیز در مقابل بلاک چین خود را نشان میدهد. درنهایت بلاک چین نشان میدهد که خود ما انسانها موانع اصلی بر سر راه تشکیل جامعه، کسبوکار و جهانی بهتر هستیم.
برخی بر این باور هستند که افراد حاضر در قدرت جوامع گوناگون، مردم تحت مدیریت خود را به دنیایی بیمعنی سوق دادهاند. با کمی دقت در اطراف شاید بتوان این نظریه را تأیید کرد. امروزه شغلهای زیادی در جهان وجود دارند که شاید هیچ کاربرد و بهرهوری نهایی از آنها بهدست نیاید. شغلهایی با فعالیتهای تکراری که عموما هیچ بازدهی واقعی ندارند. بههرحال جامعه امروز تلاش میکند تا نقصهای خود را در پشت همین کارهای بیمعنی مخفی کند و این رفتارها، تقریبا در تمامی جهان ثابت هستند. دراینمیان اگر بخواهیم بلاک چین را بهعنوان راهکاری جدید در جوامع تزریق کنیم، ابتدا باید مفاهیم جامعه را تغییر دهیم وگرنه بلاک چین همیشه تنها بهعنوان یک تیتر جذاب رسانهای شناخته خواهد شد.
همه ما میدانیم که مقاومت در برابر تغییر و نوآوری در تمامی جوامع و سازمانها وجود دارد. دراینمیان، تلاشهایی که برای درک دلایل مقاومت میشود، سطحی هستند و درنتیجه نمیتوان راهکار کاربردی برای حذف مقاومت ارائه کرد.
در قدم اول برای درک دلایل مقاومت، باید ترسهایی را شناسایی کنیم که در مقابل تغییرات معنادار قرار میگیرند. در صورت از بین نرفتن این ترسها و حفظ شرایط و رفتارهای موجود در جوامع، موج ایجاد شده از سمت بلاک چین تنها در موقعیتهای تصادفی کاربرد خواهد داشت. در چنین رویکردی باز هم با کارهای بیهوده روبهرو میشویم و این بار بهجای بازی کردن بیفایده با کاغذها و نمودارها، با دادههایی حجیم روبهرو میشویم که تنها با روشی جدیدتر ذخیرهسازی شدهاند.
محدودیتهای فنی که مانع از رسیدن بلاک چین به ظرفیتهای نهایی و اصلی میشوند، عموما توسط دانشمندان علوم کامپیوتر به اسم مشکلات مقیاسدهی شناخته شدهاند. مشکل مقیاسدهی میگوید جمعآوری حجم بالایی از قدرت پردازشی برای پردازش همه تراکنشهای جهان بهصورت بلاک چینی، بسیار دشوار خواهد بود. قطعا مشکل مقیاسدهی بسیار بزرگ خواهد بود، اما متخصصانی درحالحاضر برای رفع آن تلاش میکنند.
از نظر کارشناسان دیگر، مانع اساسی بر سر راه موفقیت بلاک چین، در کمبود رویاپردازی و آیندهنگری در کل جوامع خلاصه میشود. جوامعی که بهطور کلی علاقهای برای تشکیل مدلهای مدرنتر و مخالف نظامهای سرمایهداری کنونی ندارند. تصورات موجود، بلاک چین را هنوز به چشم معیاری موثر در گزارشهای فصلی مالی میبینند و تصوری از آینده روشن آن ندارند. چنین برداشتهایی قطعا مانع از نوآوری میشوند.
بهعنوان مثالی از مقاومت در برابر تغییر، میتوان داستان نویسنده مقاله منبع را تعریف کرد. او زمانی در شرکت جنرال الکتریک و بخش تولید وتوزیع برق مشغول به کار بود. بخشی از برق تولیدی بدون استفاده در کارخانه میماند و نویسنده، پیشنهاد استفاده از برق برای معدنکاوی رمزارز را به مدیریت ارائه داد. کاربردی که میتوانست سودآوری مالی هم برای سازمان داشته باشد. در پاسخی قابل انتظار، مدیرعامل وقت با این پیشنهاد مخالفت کرد، چون نیاز به ساختارشکنی اساسی داشت.
مقاومت در برابر تغییرات تنها در فرهنگ شرکتهای بزرگ و قدیمی دیده نمیشود. حتی در شرکتهای نوپا و از آن مهمتر، استارتاپهای خود حوزه رمزارز نیز شاهد مقاومتهایی در برابر تغییر هستیم. تلاش برای کسب قدرت، درآمدزایی سریع و موارد اینچنینی، در شرکتهای نوپا نیز موانعی بر سر راه نوآوری ایجاد میکنند و باعث هدررفت منابع، ایدهها و زمان میشوند. درواقع در فضای رمزارز، اکثر بازیگران تلاش میکنند تا بهترین نسخه بلاک چین را خودشان توسعه دهند. آنها از هرگونه همکاری دوری میکنند. درحالیکه با ترکیب منابع موجود هریک از استارتاپها، میتوان دستاوردهای بسیار بزرگتری داشت.
با تعاریف بالا به این نتیجه میرسیم که فناوری مانع بزرگی در این مسیر نیست. اگر بلاک چین بخواهد به مرحلهای مقیاس پیدا کند که به کمک اقتصاد موجود بیاید، باید ذهنیت موجود در جامعه استارتاپی آن نیز تغییر کند.
تغییر اساسی در ایدئولوژی بلاک چین
در باورهای عمومی جوامع، تقاضایی برای ایجاد تغییر در قوانین و ساختارها وجود دارد. همه سازمانهای کوچک و بزرگ باید به چنین درخواستی پاسخ دهند. درحالحاضر بسیاری از کاربران دنیای فناوری با روند موجود نظارتی از سوی شرکتها و سازمانها مخالف هستند و کنترل متمرکز بر دادهها را برنمیتابند. چنین انتظاراتی از سوی کاربران درنهایت شرکتها را به سمت پیادهسازی ساختارهای غیرمتمرکز سوق خواهد داد.
نشانههایی از تغییر به سمت دنیای غیرمتمرکز اکنون بهصورت ظاهری دیده میشود و البته تا پیادهسازی نهایی راه درازی در پبش دارد. شبکههای اجتماعی همچون توییتر و فیسبوک حداقل در ظاهر به پشتیبانی از ساختارهای غیرمتمرکز روی آوردهاند و شعار حریم خصوصی و تراکنشهای فرد به فرد سر میدهند.
حقوق حریم خصوصی را میتوان یکی از حقوق بنیادی انسانی نامید. ما تولیدکنندههای دادهای هستیم که از سوی غولهای دنیای فناوری و دولتها مصرف شده و به کار گرفته میشود. در نسل بعدی اینترنت، باید کنترل دادهها از سازمان های متمرکز به دست همان افرادی بیفتند که آنها را تولید میکنند. در چنین رویکردی دیگر کاربران در لبههای دایره داده قرار ندارند و بهنوعی هرکدام، مرکز کنترل دادههای خود میشوند. بلاک چین ظرفیتهای لازم برای پیادهسازی چنین رویکردی را دارد. البته تنها با تغییری در تفکر و ایدئولوژی بازیگران کنونی و تلاش برای همکاری بیشتر، میتوان امید به پیشرفت آن داشت.
برای ایجاد همکاری هرچه بیشتر در جامعه رمزارز و بلاک چین، باید استانداردهایی فراتر از اهداف و نظرات داخل سازمانی در نظر گرفته شود. از سوی دولتها و سازمانهای اجتماعی نیز باید تغییراتی در ساختارها و طرز تفکر ایجاد شود. تأسیس مراکز آموزشی برای پرورش استعدادهای مرتبط با صنعت و همچنین پیادهسازی ساختارهایی برای آزمایش تغییرات پیشرو، میتواند قدمهای مثبت از سوی دولتها و سازمانها قلمداد شود.
منبع : coindesk