چند روز پیش در خبرها داشتیم که قانونگذاران مجلس آمریکا در دو نشست جداگانه مسئولان فیسبوک را به مجلس دعوت کردهاند تا در مورد جزئیات پروژه لیبرا به آنها گزارش دهند. همین موضوع نشان میدهد که لیبرا یک رمزارز واقعی و غیرمتمرکز نیست. آیا باید به این پروژه اعتماد کرد؟
با توجه به اینکه قانونگذاران آمریکایی در رسیدن به دیدگاهی منطقی و آگاهانه در مورد رمزارزها بسیار کند عمل کرده بودند، واکنش هفته گذشته رئیس کمیته خدمات مالی مجلس نمایندگان آمریکا در مورد پروژه جاهطلبانه فیسبوک فوقالعاده سریع بهنظر میرسید.
با این حال اجازه بدهید پرداختن به جزئیات درخواستهای سرسختانه ماکسین واترز (نماینده دموکرات حوزه کالیفرنیا) مبنی بر اینکه فیسبوک تا برگزاری نشستهای رسیدگی، فعالیتهای مربوط به لیبرا را متوقف کند و بررسی درخواستهای مشابه قانونگذاران اروپایی را به بعد موکول کنیم. نکته مهم این اقدامهای قانونگذاران اساسا این است که میتوانند چنین درخواستهایی را مطرح کنند درحالیکه در مورد پروژههای واقعا غیرمتمرکز چنین شرایطی وجود ندارد.
برخلاف بیت کوین، نمایندههای کنگره میتوانند مسئولان پروژه لیبرا را شناسایی کنند و با آنها صحبت کنند. میتوانند برای آنها احضاریه صادر کنند و درنتیجه تحت فشارشان قرار دهند. شاید ابتدا به سراغ دیوید مارکوس، رئیس Calibra، شرکت زیرمجموعه فیسبوک بروند اما در نهایت مدیر عامل فیسبوک، مارک زاکربرگ است که بیشترین اهرم فشار را در اختیار قانونگذاران میگذارد.
در این مورد، همه لیبرا را با مارک زاکربرگ میشناسند.
حال تصور کنید یکی از رهبران کنگره خواستار توقف توسعه بیت کوین باشد. به چه کسی میخواهند فشار وارد کنند تا پروژهای منبع باز شامل میلیونها توسعهدهنده پراکنده در سطح جهان و اغلب غیرقابل شناسایی را متوقف کنند؟ آیا میتوانند استخراجکنندهها یا کاربران را تحت فشار بگذارند؟
این تفاوت بین پروژهای با مسئولان واحد و قابل شناسایی و پروژهای که مدیریت آن توزیعشده و بدون رهبر است و بنیانگذار آن هرگز هویتش را فاش نکرده، به نکته محوری یکی از انتقادهای جامعه کریپتو را اشاره میکند که پروژه فیسبوک نمیتواند در برابر سانسور مقاومت کند.
وقتی مسئول یا مسئولانی وجود دارند، ذینفعان (سیاستگذاران، بانکداران، سازمانهای تنظیمگر، سهامداران) میتوانند برای ایجاد تغییر به آنها فشار بیاورند و وقتی مدل توافق بلاک چین مبتنی بر عضویت مجوزدار است، همیشه این امکان وجود دارد که با تلاشی هماهنگ دفتر کل را تغییر داد یا سانسور کرد و اگر دفتر کل یا نرمافزارش را بتوان با این فشارها تغییر داد، پلتفرم لیبرا نمیتواند بیقیدوشرط وعده بدهد که از دسترسی باز و آزاد کاربران و محیط نوآوری بدون مجوز برای توسعهدهندگان پشتیبانی میکند.
البته اجازه بدهید این مسئله را شفاف بگویم، طراحان لیبرا بهخوبی فکر کردهاند که چطور اجازه ندهند فیسبوک و برداشتی که عموم از آن دارند، به پروژه آنها آسیب بزند. تیم این پروژه بهدلیل تعهدشان به غیرمتمرکزسازی کدهای این پلتفرم را تحت مجوزی منبع باز نوشتهاند، مسئولیت مدیریت شبکه را به بنیادی مجزا و مستقر در سوئیس سپردهاند، ۲۷ شریک خارجی را به پروژه آوردهاند تا در کنار فیسبوک بهعنوان گرههای مستقل و مجوزدار در شبکه فعالیت کنند و تعهد شفاهی دادهاند که با گذشت زمان به مدلی بدون مجوز روی بیاورند. ساختار و نقشه راهی وجود دارد که لیبرا صرفنظر از ریشههایش بهعنوان پروژه فیسبوک، رشد کند و دوام بیاورد.
درست است اما هنوز در مراحل اولیه قرار داریم و لیبرا تا مدتی همچنان به قدرت مرکزی شرکتی بسیار قدرتمند وابسته است.
مسئله فرهنگ
حتما میدانید که فیسبوک حقوق مارکوس و تیم لیبرا را میپردازد. به قول معروف رد پول را بگیر اما در عین حال ما میگوییم رد کد را هم بگیرید.
کد منبع بسیار مهم پروتکل لیبرا اکنون منبع باز شده اما درون شرکت فیسبوک تکوین یافته و نوشته شده است بنابراین فرقی نمیکند مدیران و برنامهنویسان این پروژه مقاومت کنند یا نکنند، در هر صورت فرهنگ آن سازمان به اولویتهای طراحی لیبرا تزریق شده است.
مسئله مهم این است که بهتازگی خبرهایی منتشر شده که نشان میدهند فرهنگ سازمانی فیسبوک بهشدت مسموم است. مدل درآمدزایی مبتنی بر تجسس این شرکت، کاربران را در بازی جهانی دستکاری دادهها به گروگانهای فیسبوک تبدیل کرده، محیطهای بسته مشوق کوتهفکری را پرورش داده، به آرمان ارزشمند روزنامهنگاری آسیبهای جبرانناپذیری زده و دموکراسی را بهشدت تضعیف کرده است.
پیامد این مسئله این است که افراد و از جمله قانونگذاران از این خبر که فیسبوک در آستانه ایجاد مدل بینالمللی جدیدی در زمینه پول و پرداخت است، نگران میشوند. درست یا غلط، این دیدگاه وجود دارد که فیسبوک در این مورد نیز نیت خوبی ندارد.
کوین ورباخ، استاد مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا این هفته در نیویورک تایمز نوشته بود که پروژه لیبرای فیسبوک تلاشی جسورانه برای بازیابی اعتماد مردم با استفاده از مسئولیتپذیری ذاتی فناوری بلاک چین است اما افراد در این مرحله اولیه هیچ چارهای ندارند جز اینکه به فیسبوک اعتماد کنند و بیاعتمادی باقیمانده از گذشته میتواند به مانعی بزرگ برای پیشرفت لیبرا تبدیل شود.
از لیبرا پشتیبانی کنیم، نه از فیسبوک
با این حال، واقعا دوست دارم لیبرا موفق شود (توجه کنید که دوست دارم فیسبوک هم نابود شود. تناقضی وجود ندارد، این دو اتفاق میتوانند و باید از هم مجزا باشند. درواقع نکته اصلی همین است).
طبق اخبار رمزارز لیبرا، تیم این رمزارز قصد دارد برای ۲ میلیارد بزرگسالی که حساب بانکی ندارند، شمول مالی فراهم کند. هدفشان تحسینبرانگیز است و با روشی هوشمندانه (با دیدگاه واقعا بینالمللی، فرامرزی و فراارزی) میخواهند به این هدف برسند. اضافه شدن همه این افراد به اقتصاد بینالمللی، منفعت بزرگی هم برای آنها و هم برای ما خواهد داشت و بیایید قبول کنیم، بیت کوین بههیچوجه نتوانسته وعده طرفدارانش را عملی کند و راهحلی مناسب برای شمول مالی باشد. تاثیر بیت کوین و رمزارزهای دیگر بر بازار ۸۰۰ میلیارد دلاری انتقال وجه جهانی ناچیز است.
البته اگر شبکه Lightning خارج از بلاک چین بتواند به وعدههایش مبنی بر ایجاد امکان پردازش تراکنش در مقیاس گستردهتر عمل کند، پروژههای استیبل کوین مشکل ناپایداری بیت کوین را حل کنند و راهحلهای رمزنگاری جدید امنیت و تجربه کاربری کیف پولهای رمزارز را بهبود ببخشند، رمزارزها افراد بیشتری را جذب خواهند کرد اما این راهحلها زمانبر هستند. باید همین حالا اقدام کنیم.
با این وجود باز هم مشخص نیست که پرداختهای فرد به فرد جهانی مورد استفاده مناسبی برای بیت کوین است یا خیر. شاید حضور بورسبازهای زیادی که بیت کوین را برای سرمایهگذاری نگه میدارند، به خرجکنندهها اجازه حضور در این شبکه را نمیدهد و البته هیچ کدام از رمزارزهای متمرکز بر پرداخت دیگر نتوانستهاند در بازار انتقال وجه تاثیر قابل توجهی داشته باشند.
بنابراین شاید استیبل کوینی بینالمللی و فرامرزی با ناپایداری کم که سبدی از ارزهای فیات پشتوانه آن هستند و با منابع برنامهنویسی و بازاریابی قدرتمند ۲۸ غول فناوری و مالی توسعه یافته، راهحل گسترش جهانی پرداختهای رمزارزی باشد. همچنین وقتی کاربران فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ را با هم جمع کنیم، تعداد کیف پولهای بالقوه به ۴ میلیارد میرسد و بیدرنگ شاهد اثر شبکهای جهانی خواهیم بود.
اگر فعلا این مشکل اولیه لیبرا را نادیده بگیریم که ریشههای مسموم فیسبوک را به ارث میبرد، میتوان استدلال کرد که شبکه مجوزدار و سازمانی بهترین رویکردی است که لیبرا میتواند بهعنوان جایگزین بلاک چینهای کاملا باز و بدون مجوز مثل بیت کوین و اتریوم اتخاذ کند. اقدامات دشوار و پرهزینهای که باید برای جذب اولیه افراد در سطح جهان انجام شود (یعنی توسعه نرمافزار، تلاشهای بازاریابی و برنامه سیاست عمومی) نیازمند استفاده هدفمند و هماهنگ از منابع سازمانی بسیار زیادی است که دسترسی به آن برای جوامع بلاک چین منبع باز دشوار است. متمرکز بودن از لحاظ بهرهوری مزایایی را هم به همراه دارد.
لیبرا امیدوار است با گذشت زمان و رشد پروژه، این کنسرسیوم را گسترش دهد. این اتفاق میتواند بهرهوری هماهنگی را کاهش دهد اما در تقابل تمرکز و عدم تمرکز به نفع عدم تمرکز است چراکه اضافه شدن اعضای جدید (سازمانهای مردم نهاد بیشتر، چند بانک، شاید یک اتحادیه کارگری و چند صندوق بازنشستگی عمومی) باعث افزایش تنوع و کاهش امکان تبانی میشود. لیبرا با ایدهآل فاصله زیادی دارد اما تحولات دورهای باعث میشود بیشتر در مقابل سانسور مقاوم باشد.
این مسئله چه تاثیری روی بیت کوین و کریپتو میگذارد
در حاشیه، همچنین معتقدم موفقیت لیبرا برای بیت کوین مفید خواهد بود و تحرکات قیمتی بیت کوین در هفته گذشته نشان میدهد که بازار نیز بر همین باور است.
چرا این حرف را میزنم؟ در حال حاضر تنها گزاره ارزش مناسب برای بیت کوین این است که وقتی افراد میخواهند از ارزش داراییشان با چیزی مصون از ریسک سیاسی و نهادی محافظت کنند، بیت کوین در مقایسه با طلا نقدشوندهتر، بهروزتر و کمریسکتر است. حال اگر لیبرا بتواند کاری کند میلیاردها نفر از کیف پول دیجیتال استفاده کنند، این استدلال را تقویت میکند چراکه قدرت پول دیجیتال مبتنی بر بلاک چین بهعنوان مسیر پیش رو را بیشتر تثبیت میکند. همزمان لیبرا به دلیل آنکه سیستم مجوزداری است که فیسبوک راهاندازی کرده، در مقابل ریسکهای سیاسی (یعنی سانسور) مقاوم نخواهد بود. درنتیجه بیت کوین یا همان طلای دیجیتال به جایگزینی بدیهی برای لیبرا تبدیل میشود.
با این حال، توکن لیبرا با پشتوانه سبدی ارزی برای دیگر توکنهای رمزارز دارای پشتوانه اندوخته مثل USDC که ائتلاف CENTER منتشر کرده که اعضای اولیه آن Circle، Coinbase، GUSD یا همان استیبل کوین Gemeni و توکن PAX متعلق به Paxos هستند.
با این حال این احتمال هم وجود دارد که شرایط به نفع دسته دوم پیش برود. کشورهای در حال توسعه، برای مثال هند ممکن است مخالف ورود ارز جدیدی باشند که تقاضا برای ارزهای محلی را جذب میکند اما بیشتر پذیرای دلار دیجیتال باشند چراکه در حال حاضر نیز اسکناس دلار در اقتصادشان جریان دارد. کاربران نیز ممکن است بیشتر متمایل باشند توکنهای وابسته به تنها یک ارز مستقل را داشته باشند تا توکنهایی که به سبدی از ارزها وابستهاند و اگر نگرانیها نسبت به کنترل متمرکز باعث تضعیف اعتماد به لیبرا یا محدود شدن نوآوری شود، ایجاد این توکنها روی بلاک چینهای واقعا بدون مجوز میتواند آنها را جذابتر کند (حتی اگر افراد مجبور باشند به صاحب اندوخته برای تضمین پایداری قیمت اطمینان کنند).
در هر صورت دنیای گردش پول بهشکل غیرقابل باوری بزرگ است. ارزش تراکنشهای معاملات خارجی به تنهایی ۶ تریلیون دلار در روز است. این یعنی برای هر کدام از مدلها، سلیقهها و سیستمهای اعتماد متفاوت فضای زیادی برای حضور در حوزه تبادل ارزش دیجیتال وجود دارد
در اولویتبندی اشتباه نکنیم
خطر اصلی این نیست که اگر لیبرا موفق شود، مارک زاکربرگ از این هم ثروتمندتر میشود بلکه این است که لیبرا و رمزارزهای رقیبش هیچکدام در کنار زدن موانع مشارکت اقتصادی موفق نشوند. محرومیت از خدمات مالی فقر ایجاد میکند و فقر منجر به تروریسم و جنگ میشود و اگر فرض کنیم فناوری که هنوز آماده نیست، زمانی به این آمادگی برسد، آنوقت بزرگترین تهدید برای شمول مالی، اشتباه در سیاستگذاری است.
مفهوم اظهارات واترز و قانونگذاران اروپایی این بود که نمیتوان به این سیستم تبادل خصوصی اجازه داد جایگزین ارزهای ملی شود. لیبرا چنین هدفی ندارد اما این برداشت که حاکمیت کشورها بر پول را تضعیف میکند، میتواند نگرانی و ترس ایجاد کند و منجر به ممنوع شدن آن شود و اگر این اتفاق بیفتد، برای همه ایدههای رقیب از جمله USDC، GUSD، PAX و DAI رویه ناخوشایندی را بهجا میگذارد.
گروه ویژه اقدام مالی (FATF) نیز میتواند با بهکارگیری قانون جدید تبادل رمزارز، به ظرفیت این پروژهها برای ترویج شمول مالی ضربه بزند. اگر این قانون با مشارکت کافی کشورها تصویب شود، میتواند از جریان آزاد رمزارز میان آدرسهایی جلوگیری کند که در فرآیندی شبیه به «احراز هویت» بانکی تایید نشدهاند. به عبارت دیگر میتواند مانعی جدی در مقابل رویای لیبرا و دیگر رمزارزها بهمنظور ایجاد شمول مالی برای «افراد بدون حساب بانکی» باشد.
حرف آخر اینکه تیم لیبرا مسیر دشواری را در پیش دارد و لیبرا برای همه ما اهمیت زیادی دارد. نمایندگان این پروژه باید این واقعیت را بپذیرند که دست کم فعلا لیبرا را با مارک زاکربرگ میشناسند و تنظیمگرها از این مسئله ضد آنها استفاده میکنند.
همه باید برای آنها آرزوی موفقیت کنیم تا بتوانند سیاستگذاران را متقاعد کنند که ایجاد سیستمی باز برای تراکنشهای مالی جهانی اهمیت دارد. (امیدوارکننده است که بانک مرکزی بریتانیا بدون تعصب با این مسئله برخورد کرده و پیشنهاد داده است به شرکتهای فناوری مثل لیبرا اجازه داده شود بهطور مستقیم به منابع مالی بانک مرکزی دسترسی داشته باشند).
با این حال به همان صورت باید در برابر قدرتهای شرکتی هشیار باشیم که میتوانند این پروژه مهم را به مسئلهای فاجعهبار تبدیل کنند. تاریخ فیسبوک یادآور ریسکهای پیشروی ماست.
ای کاش شرکت متفاوتی مسئول این پروژه بود اما حال که اینطور نیست، باید همه بیشازپیش این پروژه را زیر نظر داشته باشیم.
باید از سیاستمداران بخواهیم با نظارتی مدبرانه و آگاهانه کاری کنند شرکتهایی از این دست پاسخگو باشند و از قدرتهای انحصارگرایانهشان استفاده نکنند اما در عین حال باید خواستار تنظیمگری هوشمندانه و بدون تعصبی باشیم که شرکتها را تشویق میکند در سیستمی باز که برای همه مردم دنیا فرصت ایجاد میکند، به رقابت بپردازند.
منبع : coindesk